آیا شما هم از زمان DT 50 LC و Saxo Cup هستید؟

Anonim

دودی. چند روز پیش مقاله ای در مورد مشکل خودروهای دیزلی بد اصلاح شده نوشتم. من توضیح دادم که من مخالف اصلاح ماشین، با نام تیونینگ یا تیونینگ نیستم، و از همه جلوههای آن، صرف نظر از ماهیتشان (Stance، OEM+، و غیره...) قدردانی میکنم.

من هم نوشتم که محدودیت هایی وجود دارد که نمی توان از آنها عبور کرد. و من نوشتم که محدودیتی وجود دارد که به نظر من نگران کننده است و همچنان در برخی از حواشی جامعه دوستداران اتومبیل "مدرسه" می کند: سیگاری ها. این مقاله پاسخی به انتقاد است.

روزی که آن متن را منتشر کردم، به نظر میرسید که به دستهای از زنبورها لگد زدهام. من قبلاً منتظر بودم، اما نه چندان طولانی... چند پیام کمتر دوستانه، با استدلال هایی در دفاع از "دوندگان ذغال سنگ" ملی، در صندوق پست من افتاد.

آیا شما هم از زمان DT 50 LC و Saxo Cup هستید؟ 15917_1
اوه ... کنایه (ببخشید، من نتوانستم مقاومت کنم).

این مقاله نزدیک به 4000 اشتراک گذاری ارگانیک داشت و با سرعت شگفت انگیزی در رسانه های اجتماعی پخش شد. او همچنین می توانست در مورد «فرار مستقیم» در اتومبیل های بنزینی و مسابقات تیراندازی صحبت کند، اما من نمی خواستم همه چیز را با هم قاطی کنم.

من دفاع کردم و دفاع کردم که موضوع تغییرات در خودروها باید فراتر از اغراق ها - که استثنا هستند و نه قاعده - مورد بحث قرار گیرد.

تیونینگ فعالیتی است که بسیاری از شرکت ها به آن وابسته هستند، افراد زیادی بر روی آن سرمایه گذاری می کنند و درآمد مالیاتی ایجاد می کند. به این دلایل (و بسیاری دیگر) فعالیتی است که مستحق یک چارچوب قانونی است که "درخت را برای جنگل" نمی گیرد. . همه سیگاری، مسابقهدهنده خیابانی و سایر مشتقات کمتر مطلوب نیستند…

شما نمی دانید این چیست

یکی از جملاتی بود که بیشتر خوندم. که نمی فهمم، که نمی فهمم، که دنیای تدارکات را نمی دانم. تا حدودی درست می گویند. من کم می دانم اما به اندازه کافی می دانم. من به اندازه کافی می دانم که بدانم وقتی کارها به درستی انجام می شود هیچ صفحه دود سیاه غلیظی وجود ندارد.

آیا شما هم از زمان DT 50 LC و Saxo Cup هستید؟ 15917_2

همچنین میخواهم به شما بگویم که استدلال کسانی را که در جستجوی قدرت بیشتر این تغییرات را انجام میدهند، درک میکنم. می فهمم اما نمی توانم قبول کنم. قبول ندارم چون به همه چیز و هرکسی به شکلی نامتناسب آسیب می زند. و به نظر من کلمه نامتناسب اساسی است. برای هر چیزی محدودیتی وجود دارد. حتی در رقابت، چه رسد به ماشین ها در جاده های عمومی.

پس بگذارید در مورد زمانم صحبت کنم…

برای کسانی که کمتر از Razão Automóvel بازدید می کنند، اجازه دهید چیزی را بگویم که بزرگترهای اینجا قبلاً می دانند: من 32 ساله هستم، من اهل آلنتجو هستم و اولین ماشین من یک سیتروئن AX بود. متأسفانه من "پسر کوچک ثروتمندی نیستم که سیگاری ها را دوست نداشته باشد زیرا ماشینی را که می خواهد دارد". خوب بود که حقیقت داشت…

اجازه بدهید بگویم که تجربیات من با اغراقها، خیالپردازیها و «مرحلهی خط» هم تلاقی میکرد. آه... اگر هنوز یاماها DT 50 LC را به خاطر دارید، نسل های دهه 70 و 80 دست شما را بالا می برند!

DT 50 LC
ال سی معروف.

آنقدرها نگذشته است، اما گویا در زندگی دیگری بود که درب هر مدرسه راهنمایی، تا چشم کار میکرد، فواره یاماها DT 50 LC وجود داشت. فکر می کنم در آن زمان، تنها باری که یک DT 50 LC «origin» را دیدم، داخل یک پایه بود.

دم های برآمده، کیت 80 سانتی متری 3 ، خداحافظ اتولوب، میکاهای xpto، فرار درآمد، لوازم جانبی اجباری بودند.

کدام یک بیشتر راه رفت؟ شما حتی نمی توانید بعدازظهرهایی را که با بحث در مورد مسائلی این چنینی هدر دادم تصور کنید. معمولاً پاسخ فقط پس از یک پلیس سرسخت می آمد - می دانید من در مورد چه چیزی صحبت می کنم. بین دروغ و نیمه حقیقت، کسانی هستند که پیاده می گویند LC ها 140 کیلومتر در ساعت می دادند. یکی از دوستان من این کار را به حد افراط رساند و موتور قدرتمند TDR 125 (یک DT 125 R بورژوایی تر) را روی قاب یک LC کوچک نصب کرد. این واقعاً راه رفتن بود... در آغوش گرفتن چوینا!

هنوز بدون گواهینامه رانندگی، من در خارج از خانه زندگی می کردم (چون گواهینامه نداشتم...) دوران طلایی جام ساکسو، مسابقات صدا و تیونینگ مبتنی بر فایبرگلاس. اندکی بعد، اولین دیزل های اصلاح شده ظاهر شدند. دوران تبلیغات سریع فرا رسیده بود…

اسب تک شاخ
من سعی کردم تصویر یک SEAT Ibiza GT TDI اصلی را پیدا کنم اما نتوانستم…

بسیاری از ما با شانس از آن دوران جان سالم به در بردیم. من هرگز خوشبختی داشتن یک Saxo Cup را نداشتم، اما من یک سیتروئن AX Spot داشتم (بله... Spot، این اسپرت نیست). یک شیطان آسفالت - و نه فقط آن - مجهز به موتور قدرتمند 1.0 لیتری با 50 اسب بخار. من موفق به گرفتن یک بلیط سرعت در آن شدم. پسندیدن؟ میتوانم بگویم «نمیدانم چطور»، اما به خوبی میدانم که چگونه…

این را با دلتنگی، با لبخندی بر لب و بدون هیچ غروری می گویم.

این روزها

ما بزرگ شدیم و فهمیدیم که 90 درصد رفتارهایمان پوچ است. کمی بیشتر در مورد تجربیاتم صحبت کنم، در آلنتخو بزرگ شدم، جایی که درخواست یک ماشین "قرضی" از سن 14 سالگی به بعد برای گذاشتن ترمز دستی در اطراف درخت کاج چیزی عادی بود. امروز این نوع رفتار به نظر من بسیار مذموم است.

مذموم، بدون شک. اما امیدوارم روزی پسرم بخواهد این کار را بکند... این نشانه آن بود که «اعتیاد» از بین رفته است.

اما می توانم مثال های بیشتری بزنم. اگر کمی به گذشته برگردیم، جامعه پرتغال بین کسانی که از استفاده از کمربند ایمنی دفاع می کردند و کسانی که از کمربند ایمنی دفاع می کردند تقسیم شده بود. اگر به گذشته برگردیم، حتی کسانی بودند که استدلال می کردند که اتومبیل یک اختراع بی فایده است.

این همه جنجال برای اینکه بگوییم به احتمال زیاد همین اتفاق برای کسانی که امروز از "دودی" دفاع می کنند نیز خواهد افتاد. فردا به عقب نگاه می کنند و می گویند: "لعنتی، واقعا احمقانه بود!"

با این حال، با بازگشت به «سرزمین بزرگترها»، مجدداً تأکید میکنم: باید به دفاع از یک عبارت فرسوده، اما درست، ادامه دهیم، «کوک جرم نیست!». این جرم نیست و در بسیاری از موارد حتی امنیت مدل های مورد نظر را بهبود می بخشد. اما برای اینکه درخت با جنگل اشتباه گرفته نشود، باید با "فرقه سیگاری ها" مخالفت کنیم. من هنوز فکر می کنم که دونده های ملی زغال سنگ جایی در بین دوستداران ماشین ندارند. من استدلال های شما را درک می کنم اما نمی توانم آنها را بپذیرم.

ادامه مطلب